سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://emana.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان
لینک های مفید

 

بابانوئل» افسانه ای است که به قدیسی در سده های اول میلادی بر می گردد. قدیسی که در زمان زندگیش با کارهای خیرش زبانزد همشهری هایش بود و بعد به افسانه بابانوئل تبدیل شد. بابانوئل امروزی تغییر شکل یافته اسقف متعصبی از جنوب ترکیه است که دماغی شکسته و اعصابی ضعیف و دلی چون دریا داشت. این اسقف «نیکولاس» یا «نیکولا» بود. نیکولاس 1700 سال پیش در ساحل جنوبی ترکیه امروزی، در شهر باستانی « مایرا»، به دنیا آمد؛ جایی که کارهای خیر نیکولا سر زبان ها افتاد و بعدها به صورت مراسم کریسمس رواج پیدا کرد. این گونه بود که افسانه بابانوئل زاده 1700 سال پیش، در دور افتاده ترین گوشه امپراتوری روم، شد.  نیکولا در همان خردسالی پدر و مادرش را از دست داد و ثروت زیادی به ارث برد. او با ثروتش به فقرا کمک می کرد . مورخان می گویند وقتی نیکولا به ایتالیا رفته بود متوجه شد مردی فقیر که هیچ پولی برای عروسی سه دخترش نداشت می خواهد آنها بفروشد. او تصمیم گرفت که به این خانواده کمک کند. نیکولا دو شب از پنجره دو کیسه سکه به داخل خانه آنها انداخت، اما شب سوم پنجره بسته بود و او مجبور شد از راه دودکش کیسه سکه را به داخل خانه بیندازد. پس از درگذشت او، تعدادی از کشیشان هدیه دادن به بچه ها را ادامه دادند و این سنت حفظ شد. نیکولا، بر خلاف نیکوکاری هایش و بر خلاف آنچه در چهره بابانوئل امروز دیده می شود، مردی خوش اخلاق و خندان نبود. کتک کاری نیکولا با اسقف همزمان خودش موضوع چندین نقاشی در قرون وسطی بوده است. از استخوانهایی که از نیکولا باقی مانده است و امروز در زیارتگاهی در شهر «باری» در جنوب شرقی ایتالیا نگهداری می شود، آثار شکستگی روی صورتش دیده می شود که نشان می دهد نیکولا در طول زندگیش دعواها و زد و خوردهای زیادی داشته است. افسانه نیکولای قدیس بتدریج تغییر شکل داد و تصویری که از وی در نقاشیها کشیده می شد دیگر از حالت قدیس خارج بود. نقاشان در قرن 18م نیکولای قدیس را به شکل کوتوله ای خندان نقاشی کردند؛ و در قرن 19م نقاشی به اسم «توماس نکست» این شخصیت را به شکل پیرمردی خندان ترسیم کرد. دانشمندان با شبیه سازی صورت نیکولا چهره بابانوئل واقعی را این چنین توصیف کردند: بابانوئل واقعی مردی با چانه پهن و گردن عضلانی و پوست تیره و دماغی پهن و کج بود. از آنجایی که نیکولا با 8 گوزنش مسافرت می کرد، مسیحیان معتقدند که شب کریسمس پیرمردی با لباس و کلاهی قرمز با گوزنهایش از خانه چوبیش پرواز می کند و برای بچه ها هدیه هایی از راه دودکش خانه ها می فرستد. بابانوئل در سراسر جهان معروف است. در کشور «غنا»، از جنگل می آید؛ در «هاوایی» سوار بر قایق می آید؛ و در بعضی کشورها سوار بر سورتمه و از سرزمین های قطبی. می گویند «سن نیکلاس» مردی خجالتی بود و همیشه راهی پیدا می کرد تا بدون اینکه دیده شود هدیه هایش را به مردم بدهد. معروف است که او هدیه هایش را طوری از بالای دودکش می انداخت تا داخل جورابی بیفتد که برای خشک شدن کنار شومینه آویخته شده بود. به هر حال، بابانوئل هر که می خواهد باشد امیدواریم که آرزوهای هموطنان کوچولوی مسیحی ما را برآورده کند.


بابانوئل» افسانه ای است که به قدیسی در سده های اول میلادی بر می گردد. قدیسی که در زمان زندگیش با کارهای خیرش زبانزد همشهری هایش بود و بعد به افسانه بابانوئل تبدیل شد. بابانوئل امروزی تغییر شکل یافته اسقف متعصبی از جنوب ترکیه است که دماغی شکسته و اعصابی ضعیف و دلی چون دریا داشت. این اسقف «نیکولاس» یا «نیکولا» بود. نیکولاس 1700 سال پیش در ساحل جنوبی ترکیه امروزی، در شهر باستانی « مایرا»، به دنیا آمد؛ جایی که کارهای خیر نیکولا سر زبان ها افتاد و بعدها به صورت مراسم کریسمس رواج پیدا کرد. این گونه بود که افسانه بابانوئل زاده 1700 سال پیش، در دور افتاده ترین گوشه امپراتوری روم، شد. 


بابانوئل» افسانه ای است که به قدیسی در سده های اول میلادی بر می گردد. قدیسی که در زمان زندگیش با کارهای خیرش زبانزد همشهری هایش بود و بعد به افسانه بابانوئل تبدیل شد. بابانوئل امروزی تغییر شکل یافته اسقف متعصبی از جنوب ترکیه است که دماغی شکسته و اعصابی ضعیف و دلی چون دریا داشت. این اسقف «نیکولاس» یا «نیکولا» بود. نیکولاس 1700 سال پیش در ساحل جنوبی ترکیه امروزی، در شهر باستانی « مایرا»، به دنیا آمد؛ جایی که کارهای خیر نیکولا سر زبان ها افتاد و بعدها به صورت مراسم کریسمس رواج پیدا کرد. این گونه بود که افسانه بابانوئل زاده 1700 سال پیش، در دور افتاده ترین گوشه امپراتوری روم، شد.  نیکولا در همان خردسالی پدر و مادرش را از دست داد و ثروت زیادی به ارث برد. او با ثروتش به فقرا کمک می کرد . مورخان می گویند وقتی نیکولا به ایتالیا رفته بود متوجه شد مردی فقیر که هیچ پولی برای عروسی سه دخترش نداشت می خواهد آنها بفروشد. او تصمیم گرفت که به این خانواده کمک کند. نیکولا دو شب از پنجره دو کیسه سکه به داخل خانه آنها انداخت، اما شب سوم پنجره بسته بود و او مجبور شد از راه دودکش کیسه سکه را به داخل خانه بیندازد. پس از درگذشت او، تعدادی از کشیشان هدیه دادن به بچه ها را ادامه دادند و این سنت حفظ شد. نیکولا، بر خلاف نیکوکاری هایش و بر خلاف آنچه در چهره بابانوئل امروز دیده می شود، مردی خوش اخلاق و خندان نبود. کتک کاری نیکولا با اسقف همزمان خودش موضوع چندین نقاشی در قرون وسطی بوده است. از استخوانهایی که از نیکولا باقی مانده است و امروز در زیارتگاهی در شهر «باری» در جنوب شرقی ایتالیا نگهداری می شود، آثار شکستگی روی صورتش دیده می شود که نشان می دهد نیکولا در طول زندگیش دعواها و زد و خوردهای زیادی داشته است. افسانه نیکولای قدیس بتدریج تغییر شکل داد و تصویری که از وی در نقاشیها کشیده می شد دیگر از حالت قدیس خارج بود. نقاشان در قرن 18م نیکولای قدیس را به شکل کوتوله ای خندان نقاشی کردند؛ و در قرن 19م نقاشی به اسم «توماس نکست» این شخصیت را به شکل پیرمردی خندان ترسیم کرد. دانشمندان با شبیه سازی صورت نیکولا چهره بابانوئل واقعی را این چنین توصیف کردند: بابانوئل واقعی مردی با چانه پهن و گردن عضلانی و پوست تیره و دماغی پهن و کج بود. از آنجایی که نیکولا با 8 گوزنش مسافرت می کرد، مسیحیان معتقدند که شب کریسمس پیرمردی با لباس و کلاهی قرمز با گوزنهایش از خانه چوبیش پرواز می کند و برای بچه ها هدیه هایی از راه دودکش خانه ها می فرستد. بابانوئل در سراسر جهان معروف است. در کشور «غنا»، از جنگل می آید؛ در «هاوایی» سوار بر قایق می آید؛ و در بعضی کشورها سوار بر سورتمه و از سرزمین های قطبی. می گویند «سن نیکلاس» مردی خجالتی بود و همیشه راهی پیدا می کرد تا بدون اینکه دیده شود هدیه هایش را به مردم بدهد. معروف است که او هدیه هایش را طوری از بالای دودکش می انداخت تا داخل جورابی بیفتد که برای خشک شدن کنار شومینه آویخته شده بود. به هر حال، بابانوئل هر که می خواهد باشد امیدواریم که آرزوهای هموطنان کوچولوی مسیحی ما را برآورده کند.


نیکولا در همان خردسالی پدر و مادرش را از دست داد و ثروت زیادی به ارث برد. او با ثروتش به فقرا کمک می کرد . مورخان می گویند وقتی نیکولا به ایتالیا رفته بود متوجه شد مردی فقیر که هیچ پولی برای عروسی سه دخترش نداشت می خواهد آنها بفروشد. او تصمیم گرفت که به این خانواده کمک کند. نیکولا دو شب از پنجره دو کیسه سکه به داخل خانه آنها انداخت، اما شب سوم پنجره بسته بود و او مجبور شد از راه دودکش کیسه سکه را به داخل خانه بیندازد. پس از درگذشت او، تعدادی از کشیشان هدیه دادن به بچه ها را ادامه دادند و این سنت حفظ شد.
نیکولا، بر خلاف نیکوکاری هایش و بر خلاف آنچه در چهره بابانوئل امروز دیده می شود، مردی خوش اخلاق و خندان نبود. کتک کاری نیکولا با اسقف همزمان خودش موضوع چندین نقاشی در قرون وسطی بوده است. از استخوانهایی که از نیکولا باقی مانده است و امروز در زیارتگاهی در شهر «باری» در جنوب شرقی ایتالیا نگهداری می شود، آثار شکستگی روی صورتش دیده می شود که نشان می دهد نیکولا در طول زندگیش دعواها و زد و خوردهای زیادی داشته است.

بابانوئل» افسانه ای است که به قدیسی در سده های اول میلادی بر می گردد. قدیسی که در زمان زندگیش با کارهای خیرش زبانزد همشهری هایش بود و بعد به افسانه بابانوئل تبدیل شد. بابانوئل امروزی تغییر شکل یافته اسقف متعصبی از جنوب ترکیه است که دماغی شکسته و اعصابی ضعیف و دلی چون دریا داشت. این اسقف «نیکولاس» یا «نیکولا» بود. نیکولاس 1700 سال پیش در ساحل جنوبی ترکیه امروزی، در شهر باستانی « مایرا»، به دنیا آمد؛ جایی که کارهای خیر نیکولا سر زبان ها افتاد و بعدها به صورت مراسم کریسمس رواج پیدا کرد. این گونه بود که افسانه بابانوئل زاده 1700 سال پیش، در دور افتاده ترین گوشه امپراتوری روم، شد.  نیکولا در همان خردسالی پدر و مادرش را از دست داد و ثروت زیادی به ارث برد. او با ثروتش به فقرا کمک می کرد . مورخان می گویند وقتی نیکولا به ایتالیا رفته بود متوجه شد مردی فقیر که هیچ پولی برای عروسی سه دخترش نداشت می خواهد آنها بفروشد. او تصمیم گرفت که به این خانواده کمک کند. نیکولا دو شب از پنجره دو کیسه سکه به داخل خانه آنها انداخت، اما شب سوم پنجره بسته بود و او مجبور شد از راه دودکش کیسه سکه را به داخل خانه بیندازد. پس از درگذشت او، تعدادی از کشیشان هدیه دادن به بچه ها را ادامه دادند و این سنت حفظ شد. نیکولا، بر خلاف نیکوکاری هایش و بر خلاف آنچه در چهره بابانوئل امروز دیده می شود، مردی خوش اخلاق و خندان نبود. کتک کاری نیکولا با اسقف همزمان خودش موضوع چندین نقاشی در قرون وسطی بوده است. از استخوانهایی که از نیکولا باقی مانده است و امروز در زیارتگاهی در شهر «باری» در جنوب شرقی ایتالیا نگهداری می شود، آثار شکستگی روی صورتش دیده می شود که نشان می دهد نیکولا در طول زندگیش دعواها و زد و خوردهای زیادی داشته است. افسانه نیکولای قدیس بتدریج تغییر شکل داد و تصویری که از وی در نقاشیها کشیده می شد دیگر از حالت قدیس خارج بود. نقاشان در قرن 18م نیکولای قدیس را به شکل کوتوله ای خندان نقاشی کردند؛ و در قرن 19م نقاشی به اسم «توماس نکست» این شخصیت را به شکل پیرمردی خندان ترسیم کرد. دانشمندان با شبیه سازی صورت نیکولا چهره بابانوئل واقعی را این چنین توصیف کردند: بابانوئل واقعی مردی با چانه پهن و گردن عضلانی و پوست تیره و دماغی پهن و کج بود. از آنجایی که نیکولا با 8 گوزنش مسافرت می کرد، مسیحیان معتقدند که شب کریسمس پیرمردی با لباس و کلاهی قرمز با گوزنهایش از خانه چوبیش پرواز می کند و برای بچه ها هدیه هایی از راه دودکش خانه ها می فرستد. بابانوئل در سراسر جهان معروف است. در کشور «غنا»، از جنگل می آید؛ در «هاوایی» سوار بر قایق می آید؛ و در بعضی کشورها سوار بر سورتمه و از سرزمین های قطبی. می گویند «سن نیکلاس» مردی خجالتی بود و همیشه راهی پیدا می کرد تا بدون اینکه دیده شود هدیه هایش را به مردم بدهد. معروف است که او هدیه هایش را طوری از بالای دودکش می انداخت تا داخل جورابی بیفتد که برای خشک شدن کنار شومینه آویخته شده بود. به هر حال، بابانوئل هر که می خواهد باشد امیدواریم که آرزوهای هموطنان کوچولوی مسیحی ما را برآورده کند.


افسانه نیکولای قدیس بتدریج تغییر شکل داد و تصویری که از وی در نقاشیها کشیده می شد دیگر از حالت قدیس خارج بود. نقاشان در قرن 18م نیکولای قدیس را به شکل کوتوله ای خندان نقاشی کردند؛ و در قرن 19م نقاشی به اسم «توماس نکست» این شخصیت را به شکل پیرمردی خندان ترسیم کرد.
دانشمندان با شبیه سازی صورت نیکولا چهره بابانوئل واقعی را این چنین توصیف کردند: بابانوئل واقعی مردی با چانه پهن و گردن عضلانی و پوست تیره و دماغی پهن و کج بود.
از آنجایی که نیکولا با 8 گوزنش مسافرت می کرد، مسیحیان معتقدند که شب کریسمس پیرمردی با لباس و کلاهی قرمز با گوزنهایش از خانه چوبیش پرواز می کند و برای بچه ها هدیه هایی از راه دودکش خانه ها می فرستد. بابانوئل در سراسر جهان معروف است. در کشور «غنا»، از جنگل می آید؛ در «هاوایی» سوار بر قایق می آید؛ و در بعضی کشورها سوار بر سورتمه و از سرزمین های قطبی. می گویند «سن نیکلاس» مردی خجالتی بود و همیشه راهی پیدا می کرد تا بدون اینکه دیده شود هدیه هایش را به مردم بدهد. معروف است که او هدیه هایش را طوری از بالای دودکش می انداخت تا داخل جورابی بیفتد که برای خشک شدن کنار شومینه آویخته شده بود. به هر حال، بابانوئل هر که می خواهد باشد امیدواریم که آرزوهای هموطنان کوچولوی مسیحی ما را برآورده کند. 

 


[ چهارشنبه 91/10/6 ] [ 10:19 عصر ] [ حسین شبیری ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

لینک های مفید
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 109
بازدید دیروز: 138
کل بازدیدها: 410001
دوست عزیز
در صورت مفید بودن
این صفحه کلیک فرمایید
حسین   شبیری